تولـــَــک
تولـــَــک

تولـــَــک

نوبت خویش را انتظار می کشید- می کشیم !







 



              مرگ گلشیری، مرگ هرکسی نیست ...


همین جماعت مدعی اصلاح [بخوانید محمود رئوفی] در بزرگداشتی در بندرعباس عکس او را به صد پاره کردن از بُرد بیرون کشیدند که وا مصیبتا کمونیست است اما همه آگاهیم که نام هایی هستند که آوازشان حتا در خلا فیزیکی دارنده ی مرحوم نیز بر اندام شب زدگان لرزه می افکند . شاملو یکی بود گلشیری دیگری و هستند دیگرانی هنوز. 

دوازدهم خرداد ماه است و چهار روز باقیست تا یک وداع چهارده ساله شود با تنی رنجور در بیمارستان ایران مهر در تهران با نویسنده ای که در جبه خانه در معصوم پنجم در شازده احتجاب در تمامی کلماتش هوشنگ گلشیری ست .

از میان چندین فایل به نام او در آرشیو ، این سخنان کوتاه و بغض ناک ِ او که شرمنده بود چرا بخاکش نسپرده اند که گاهِ او بود را به یادمانش برگزیدم که تسلیتی چندباره باید فقدان او برای جامعه ی ادبی ایران ، یادش گرامی.


                                               
 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد