تولـــَــک
تولـــَــک

تولـــَــک

لطفن یکی تیتر بزند !

لطفن یکی تیتــر بزنـد !


جهانگیر سایانی


کتابخانه‌ی شهدا را چون تکه گوشتی، کفتارها به نیش کشیدند؛ و من در تمام این چند روز سکوت کردم، چند بار دست بردم به نوشتن اما هر بار هر آنچه را که نوشته بودم از نیمه رها کردم؛ اما حالا با انتشار نامه‌ای مثلن سرگشاده از محسن سراب بر آن شدم چندخطی بنویسم و ذکر چند نکته را که الزامی می‌دانم با همگان مشترک شوم.

مدتی (گویا دو سال) از فعالیت گروهی بنام دوستداران کتاب برای ممانعت از تخریب کتابخانه ی شهدا می‌گذشت اما چون هیچ‌کدام از این فعالیت‌ها ثمری در پی نداشت و دستور تخریب آن مکان صادر شد هنرمندان تصمیم به واکنش گرفتند و من به‌عنوان نماینده‌ای از جانب آنها بیانیه ای را نوشتم که به امضای بیست‌ودو چهره‌ی فرهنگی و هنری هرمزگان رسید و به‌هرروی مانع تخریب کتابخانه‌ی شهدا شد. لازم به ذکر است که این بیانیه را شخصن به تمام خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های استان فرستادم که منجر به‌ واکنشی از جانب هیچ‌یک از آن‌ها نشد و پس از نزدیک به چهل و هشت ساعت از انتشار بیانیه درشبکه های اجتماعی و واکنش نشان دادن روزنامه‌های خارج از استان خبرگزاری فارس به عنوان نخستین رسانه ی استانی بیانیه را بازنشر کرد چیزی نگذشت که حکم تخریب لغو شد اما رسانه‌هایی که تا دیروز خاموش بودند حالا وارد بازی شده و اهداف سهم خواهانه ی خود را دنبال می کردند.

این ها را به عنوان مقدمه ای بیان کردم که بگویم،  برخلاف آنچه محسن سراب و دوستانشان گمان می‌بردند ما وارد هیچ مسابقه‌ای نشده بودیم، بی شک برای خودنمایی هم نبود که بیانیه ای نوشتیم و مانع از تخریب آن ساختمان شدیم. آنچه اهمیت داشت این بود که آن ساختمان تخریب نشود که این‌گونه شد؛ اما همین جناب سراب که در همان روزها می پنداشت ما در پی مصادره ی چیزی به نفع خود هستیم انگار کن که در یک مسابقه ی رالی جا مانده باشد. طی متنی که در گروه فیس‌بوکی بندرعباس نوشت هنرمندان را زن‌باره و فاحشه نامید البته عین کلمات ایشان را به خاطر ندارم اما پیش از حذف آن پست توسط حسن بردال (مدیر گروه بندرعباس)، خانم رخشنده پاسلار در چند کامنت جواب ایشان را داد و اینان خود شاهد و گواه آن ماجرا هستند؛ اما می پرسید چرا این حوادث را نقل می‌کنم؟ همه چیز به همان نامه ی سرگشاده باز می گردد که سراب منتشر کرده و در آن تلویحن از «هنرمندان و فرهیختگان عزیز»ی نام می‌برد که در آن ماجرا بیانه‌ای هم نوشته‌اند. درحالی‌که آن روزها با حمایت همین رسانه چی ها بدترین لیچار ها را نثار ما کردند. مایی که هیچ سهمی از آن ساختمان نمی‌خواستیم و بر کتابخانه ماندن آن مکان تأکید داشتیم. حالا که رسانه‌ای‌ها دست مبارکشان را در حنا فروکردند و کتابخانه را به خاموش خانه بدل ساختند ما شده‌ایم هنرمند و فرهیخته آن هم از نوع عزیزش.

این را نوشتم که امثال سراب و سراب‌ها بدانند که ما به دنبال سهمی نبودیم که حالا عده‌ای پیروزی رسانه چی ها را مدام به رخمان می‌کشند که باید فرقی باشد میان ما به عنوان هنرمند با آن نان به نرخ روز خورانی که تا بوده چشم بر حق مسلم مردم (مثلن در قضیه‌ی پارسیان) پوشیده‌اند و صفحات زردشان را از آگهی و رپورتاژ های دولتی انباشته اند که منفعت‌و جاه‌طلبی هایشان همیشه بر حق مردم شریف بندرعباس رجحان داشته مثل همین قضیه‌ی کتابخانه‌ی شهدا که مشتی ست نشان خروار.

حالا لطفن یکی تیتر بزند که افرادی بزرگترین کتابخانه ی شهر را، حق مسلم مردم شهر بندرعباس را در لابی های شبانه روزی خود چون غنیمت جنگی بر دوش بردند.


مطالب مرتبط: 


+ بیانیه و هشدار 23 چهره ی فرهنگی و هنری هرمزگان 


عکس : ساناز ابراهیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد