تولـــَــک
تولـــَــک

تولـــَــک

شکل  تازه ای از سانسور و تکرار خود کم بینی تاریخی

شکل  تازه ای از سانسور و تکرار خود کم بینی تاریخی
         
پُلی‌فونی از ابتدایی  و بدیهی ترین مؤلفه های یک  جامعه ی  پویا و مدرن  است. به بیان دیگر  پذیرش چند صدایی باعث ایجاد تکثر و پویایی می شود؛ این در حالی ست که در مقابل عدم پذیرش همین اصل به ظاهر ساده و بدیهی مولد دیکتاتوری و در نهایت ظهور جریانی نئوفاشیستی خواهد شد؛ موضوع قابل توجه ای  که انگیزه ی نوشتن این یادداشت نیز جز آن نیست .
حال اگر جامعه هنری در یک شهر کوچک (با اهالی محدود) را به عنوان جامعه ی هدف مد نظر قرار دهیم  پیدایش شبه هنرمند و شبه روشنفکر در آن به دنبال اعلام وجود یک دانای کل که هر صدایی را بجز صدای من دیکتاتور اش خفه می کند خبر از وقوع فاجعه ای دارد که گفتن و اقرار به آن برای اهالی این دهکده ی کوچک آسان نبود حال آنکه نگفتن از آن نیز تحمل بی دلیل  یک درد و سکوت در برابر دروغی ست که  شکلی موجه  به خود گرفته و جز خیانت ، عدم تعهد  و سازش تعبیری دیگر ندارد.
در آغاز هفته ای که  حالا در میانه ی آن قرار داریم طی دو روز برنامه ای در قالب  نشست های ادبی با حضور چند مهمان از مرکز در فرهنگ سرای طوبای بندرعباس برگزار شد  که در این مورد خاص  مرجع ذیربط مجوز برگزاری را بنام انجمن ترانه ی هرمزگان  صادر کرد.
اما پرسش اساسی اینجاست که  صدور مجوز( به نام این انجمن) آیا برای ریاست این موسسه ی فرهنگی غیر دولتی حق و اختیاری در پی دارد  آن هم تا جایی که هنرمندان این حوزه را نه تنها بدلیل عدم صلاحیت بلکه بر اساس مشکلات شخصی (که آبشخوری جز همسو نبودن تفکر کسانی با شخص ایشان ندارد) به دو گروه  خودی و غیر خودی تقسیم و اقدام به حذف گروه منتقد یا به تعبیر ایشان غیر خودی نماید ؟
با گذشت زمان  امروز می توان  تحلیل روشنی از اصرار مداوم اداره ی ارشاد را در یکی دو سال قبل برای ثبت انجمن ها و فعالیت در چارچوب قانونی ارایه داد. در واقع تا پیش از ثبت انجمن ها، سانسورچی  و دستگاه سانسور هر دو در یک بدنه یعنی بخشی از حاکمیت  بودند در حالی که امروز وظیفه ی سانسور برعهده ی موسسه ای غیر دولتی و دانای کلی ست  که  خود را جزیی از اهالی دهکده ی کوچک هنرمندان می داند اما هماوست که دست به سانسور عقاید و حذف هنرمندانی می زند که منتقد  وضعیت فعلی  و سیاست بله قربان  گوی او هستند. این  تک صدایی و حذف افراد در صورتی که متوقف نگردد و با تکرار در ابعاد دیگری گسترش و ادامه یابد دیر یا زود به جریانی نئوفاشیستی تبدیل  خواهد شد که دیگر متوقف نمودن آن به سادگی  امکان پذیر نیست.
پس اگر این بار  سانسورچی  شبه هنرمندی ست  که خود را نه تنها از بدنه حاکمیت جدا می داند بلکه گاهن خود را به عنوان منتقد سیستم نیز معرفی می کند؛ شبه هنرمندی که دقیقن با جمله ی "این ها نباید باشند"  با اعمال نظر شخصی، اقدام به حذف  گروهی از شاعران  نمود و یا اینکه قرعه بعدی به نام چه کسانی و با چه جمله ای رقم  خواهد خورد چندان حائز اهمیت نیست ؛ بلکه اهمیت ماجرا ظهور شبه هنرمند در مقام سانسورچی در حالیست که  شاهد پیدایش شیوه ی تازه ای از ممیزی نیستیم چرا که حذف و به انزوا راندن از شیوه های مرسوم  سانسور و بایکوت اندیشه بوده  و در هر شکل  یا حوزه  ای  که باشد  نه تنها قابل پذیرش نیست  بلکه  یادآور فاجعه ایست  که سکوت در برابر آن  جز هم سویی ، عدم تعهد و سازش نام دیگری ندارد . 
در پایان ذکر این نکته نیز ضروری  ست ، به کیفیت جلسه ی شعر خوانی و دیگر نشست هایی که پیشتر  به آن اشاره  کردیم  نقد هایی  وارد است که  پرداختن به آن مجالی دیگر را می طلبد . اما خالی از لطف نخواهد بود اگر چه کوتاه و از دید بیرونی انگشت بر موضوعی بگذاریم  که  در این خطه دارای پیشینه ی تاریخی است ؛ با دقت و تامل بر تیتر جلسه ی شعر خوانی " شعر خوانی هوشیار انصاری فرد و جمعی از شاعران هرمزگان " بحث خود کم بینی و همچنین عدم اعتماد به نفس تاریخی را مطرح می سازد که اگر موارد مشابه  را در بازه ی زمانی حداقل یک دهه بررسی کنیم  نتیجه می گیریم  که این موضوع  نه تنها در ناخودآگاه قومی - تاریخی ساکنان این خطه ریشه دوانده بلکه عامل آسیب های ریز و درشتی چون  محرومیت ،عدم مطالبه گری  و.... نیز می تواند باشد .

جواد قاسمی و جهانگیر سایانی
تابستان ۹۵