وجدان های تازنده در جاده ی هموار !
گیریم که پنج سال گذشته باشد، مگر می توانی تصویر آن چشم ها در فشار دست بر حنجره ی خون فشانش را فرامو ش کنی؟
حرف هایی را فراموش کنی که می پاشید از خون گلوگاهش و مدام درگیر این پرسش نباشی که چه می گذشت پشت آن مردمک های سرد؟
هر چند سالی که گذشته ، گذشته؛ اما هنوز تصویر یک مادر با قاب عکس فرزند در دست معنا می یابد و این هنوز ها بسیارند.
جنابان بیدار وجدان طبیعت دوست، وجدانتان فقط در جاده ی آسفالت و هموار می تازد؟
آقایان، خانوم ها ما هم جانوریم؛
ای دوست دار جک و جانورهای لوکس خانگی؛
ای تعمید دهندگان اگزیستانسیالیسم به خرگوش و سگ و لاکپشت؛
اگر جنمش را دارید برای من جانور هم کمپین کنید؛
سینه سپر کنید به حمایت از منِ جانور؛
ـ آقا جان وا مصیبتا گفتنن فقط مختص جانورانیست که جانورند.
ـ بخدا ما هم خیلی جانوریم بی پناه داریم بسیار بینمان به نان شب محتاج، می خواهید با عرعر و قدقد و واق واق جمیعن اعلام حضور کنیم؟
بله . . . بله؛ می دانم شما استثنا هستید که البته موارد خاص همیشه وجود دارند اما در جریان غالب محو می شوند، همین جمله ی آخر را هم که بگویم رفع زحمت می کنم.
ما جایی میان سنت و مدرنیته با ژست های پسا مدرن دست و پا می زنیم امان از تعصب کورکورانه که مایه ی گه خوردن است همین.
خواهش می کنم بلند نشین ادامه بدید رفقا، ببخشید وسط غذا خوردن مزاحم شدم.
یکی از ساکنین غزه: شنیده ام در بعضی کشورهای عربی و اروپایی، مردم دور هم جمع می شوند و برای بهتر شدن اوضاع حیوانات تلاش می کنند، من می خواهم به آنها بگویم، ما هم حیوانیم، نگاهی هم به وضعیت ما بیاندازید.