ایستادن در مسیر حل یک جدول
جهانگیر سایانی
ب : ویلیام فاکنر و بنجی دوست داشتنی اش در خشم و هیاهو
به مبل خوابیده بودی در کتاب قطوری از فاکنر
که سیل گرفته باران زده بود به شهر خورشید می باردافقی در ردیف پانزده ، احتمال دارد است
از فصل اول آن کتاب قطور در مبل
"ایستادن در مسیر حل یک جدول " را از اینجا بشنوید
"بدون نام
بخوانید شعری که عنوان ندارد "
شوخی باکتری ها ست با گوشتی که جا مانده از خودش
بیرون پاشی موکولهاست که پاشیده می روند در هوا ی
بین درز
شوخی زیپ ها ی دندان دار برای جویدن گوشت
زیپ های دندانهدندانه شده با صدای کیپ خشک
[شلوار پوشِ درتکان دست برای عابران که از کنار
میروفتند در تکاندن دست هاش می خندید]
از پایین افتاده ام بالا روی دستانداز
شروع بازی از خیابانی که می رفت در تو بود که شدیم باهم
خیابانی با منِ به فاک رفته در زیپ بگا رفته از شلوار جینم خوابیده
زیپ و دندانه استٌ می زند به خراب دندانی که دنده ی لجش معکوس نمیرود،جا نمی خورد
باید قورت بدهی بالاترم بیاوری از خودت بیرون
از مانتوی سورمه ای با شال سیاه تور
منی را که گیر افتاده ام زیر کاور مشکی جا مانده از خودت بیرون بیاوری
منی که هوای شهر ملکول هایم را برداشته می برد به شهر تف کنی بیرون
شهرِ پر از عابران مشکی با کفشها که گاه اسپرت گاه چرمی را
زیپهای شلوارِ کش دار در عبوری روزانه را
دندانهایی که جا مانده ازتو از گوشت تنت را
[روی همین حوالی با خلت های سرما خوردگیش می خندید
با دستاندازهایی که دست می انداخت می خندید ]
دوباره باید برگردی، مرورشوی در خودت در خاطر عزیزِ نمانده ات
دست هات را مرور کنی که می اندازد تورا آن طرف خودت آن سو که مِشکی باید بپوشی
مرور شو ، دوباره دوره کن هر چه را که از پاشیده تنی داری که می رود درخت باشد
هرچقدر نمک قاتی اشک هات داری بریز ، شورم کن
زمان از دست داده را بدست هات بمال هر قدری که لازمم داری
دوباره اما زیپ ها می بندی، زیپ هات را می بندی بعد ِ یک آغوش طولانی
باز می شو ی در پیاده رو در خیابان در بازار در همان حوالی که بیاد می آوری کجا
با لبخندهات که تصویری داشت در 42 اینچ در چشم هام که دیگر بیاد نمی آوری
می شوی که درس بدهی مدرسه را
می شوی که نوشابه بگیری که کنسرو لوبیا را حساب کنی بر پیشخوان
که رخت ها بشویی در خانه و ماتیک را به لب هات بمالی قبل از خیابان ،پیش از بوسه
با 42 اینچ لبخندی که تصویر ندارد-بخاطر ندارم می شوی