ذبح اسماعیل با چاقوی کند مشروعیت !
شنیدن خبر ناگهانی
انتقال اسماعیل همتایی از فرهنگسرای طوبا به ادارهی ارشاد سؤالی را در ذهن من
ایجاد کرد که چرا اسماعیل همتایی؟ چرا شخصی را که سالهاست در فرهنگسرای طوبا
(تقریبن از زمانی که جلوپلاسمان را از فرهنگسرای مرحوم آوینی بیرون ریختند تا
مستراح امامزادهای را بسازند) خدمت میکند؟
اینیک حقیقت غیرقابلانکار است که
اداره ارشاد را مدیریت فعلی به دلیل سیاستهای نابخردانهای که داشته و دارد همتراز
با مدیریت این اداره در هشتسالهی دولت احمدینژاد قرار داده.
ادارهی ارشاد اقدام
به برگزاری بزرگداشتی برای حسین احمدی نسب نقاش نامآشنای هرمزگانی میکند جالب
اینجاست که حتا آبرو و اعتبار پیرمرد نقاش هم سببی برای استقبال مخاطب از این
مراسم نمیسازد. حال همین را با مراسمی مشابه (شب منصور نعیمی برنامهای که ارشاد
هیچ نقشی در برگزاری آن نداشت) و استقبال کمنظیر مخاطب مقایسه کنید. امیدوارم
آقای مدیر جملهی معروف خود را (در حین برگزاری نمایشگاه عکس قبل و بعد، پس از
پایین کشیدن دو عکس از دیوار گالری گرمساری) به یاد داشته باشد که: مرا از
هنرمندان نترسانید. بااینهمه یک نصیحت جناب مدیر درست مثل همین سطرها که مشروعیتی
بر نام بینامی شماست ادارهی تحت امر شما نیز بهخودیخود یعنی بدون هنرمندان
مشروعیتی در بین مردم و اهالی هنر ندارد.
بگذریم موضوع چیز دیگری بود داشتم میگفتم چرا اسماعیل همتایی؟
محمد سایبانی (بازیگر) بهعنوان رییس و
احسان رضایی (فیلمساز) بهعنوان قایم مقام او در طوبا بیش از آنکه کارمند ادارهی
ارشاد باشند جزیی از خانوادهی هنرمندان هستند. اسماعیل همتایی نیز در طول این سالها
برخلاف دیگر کارکنان ارشاد، در کنار هنرمندان ایستاده و رفتهرفته به جزیی از بدنهی
اهالی هنر تبدیل و از مقبولیت قابلتأملی در بین هنرمندان برخوردار گشته.
البته نیازی به گفتن
من نیست که هرکسی حتا باهوشی متوسط رو به پایین هم میداند یعنی ارشادیها نیز خود
واقفاند که در هیچ کجای معادلات جایی ندارند نه در بین کارکنان طوبا بهعنوان
تنها مرکز فرهنگی-هنری بندرعباس که به نحوی نقش خانهی هنرمندان را نیز بازی میکند
و نه در بین اکثریت هنرمندان تأثیرگذار هرمزگانی، حال برای قرار گرفتن در این سیکل
با انتقال همتایی و جایگزین کردن نیرویی بلهقربانگو قصد باز کردن جایی برای خوددارند
و احتمالن چندی بعد نیز در مزایدهای طوبا را بهزور هم که شده شوهر میدهند
احتمالن به یک مثلن نظامی بازنشسته یا از همین دست.
پرسشی که مطرح میشود این است که:
بااینهمه آیا جناب مدیر میتواند برای
خود و ادارهی تحت امرش مشروعیتی کسب کند؟
گرچه پاسخ دادن به
این پرسش نیز نیازی به هوش چندانی ندارد.
جهانگیر سایانی -
اواخر مردادماه ۹۴
دوست شاعر من، گفته ایید ادبیات من سخیف است، نگاهی به ادبیات خودتان در همین بیست خط نوشته ی بالا و حتی جواب به اولین کامنتتان انداخته ایید؟ در خط به خط نوشته تان با کمترین توضیحی(تنها یکجا آورده ایید که فلانی گفته « مرا از هنرمندان نترسانید ») شخص و اشخاصی را مورد عنایت قرار داده ایید !!! کار شما انصاف است و کار من بی انصافی ؟؟!! قضاوت با خودتان .
اینکه به بهانه ی ناشناس بودن منتقد نمی خواهید « کلمه ای خرج کنید » و جواب بدهبد ، اینکه سطح فکر خودتان را بالا می بینید ، چیزی از آرزوی قلبی من برای اینکه هنرمندان شهرم دست از این رویه هوچی گری و در سطح ماندن و مشغول بودن به حواشی بردارند و قدری به فکر بالا بردن کیفیت آثارشان باشند کم نمی کند .
ارادتمند، رهگذر
آیا نوشتن چرت و پرت یا همان خر رنگ کردن و گنجشک جلوه دادنش برای شما افتخار محسوب می شود ؟ آیا وقتی بجای جمله ی محترمانه ی « ما دربان فرهنگسرای طوبی را دوست داریم، لطفاً این کارمندتان را جابجا نکنید » بیایید بنویسید « فلانی در کنار هنرمندان ایستاده !!! و رفته رفته به جزیی از بدنه ی اهالی هنر تبدیل شده !!! » ارزش همان هنرمندان بقول خودتان « تاثیر گذار هرمزگانی » را پایین نمی آورید ؟ بهتر نیست بجای این چوکلک بازی ها بروید بیشتر مطالعه کنید ، بیشتر کار کنید تا هنرتان در بین جماعتی فراتر از دوستانتان هم مشتری داشته باشد و آنوقت نقش موثرتری در جامعه و برای مردمتان بدوش بکشید ؟
شما حتا جرات نوشتن نام خود را در پای کامنتتان ندارید یعنی بدیهی ترین شکل ممکن نوشتار را نمی دانید. از ادبیات سخیفتان پیداست در چه سطحی از تفکر قرار دارید. من برای دفاع از خود نیازی نمی بینم که کلمه ای خرج کنم چون هرچه بیش از این مشروعیت بخشیدن به شماست .